تو هماني كه اگر بغض كني، همه درهاي جهانم بسته ست...
و الف هاي "جهانم" همگي ميميرند...
همه غم ها به سراغم آيند و مرا ميسوزند آتش قهر نگاهي را،كز غضب بر تنه همچون گلِ پيچيده به شاخه منِ بيچاره كز شراره نگهت ميبارد...
تو اگر بغض كني، من كه هيچ عالم هم، همه در حيرت چشان سياهت بارند...
تو اگر بغض كني من و دنيام، همه از هم پاشد...
تو اگر بغض كني...