سر میز شام نشستم محسن برام شام کشید
نیلوفر اومد
کنار اپن واستاد
نیلوفر:بله به به شمع عاشقونه نمیخواید
محسن:تا تو هستی شمع واسه چی؟
باز نیلو فضولی کردی؟
من ساکت بود به حرفای اونا گوش میدادم
نیلوفر:خیلی پرویی ها محسن
محسن:من پرو تو کم رو
میشه بزاری شام کوفت کنم
نیلوفر:خجالت بکش
بقیه در ادامه مطلب