آنگاه که غرور کسی را له میکنی.
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران میکنی.
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش میکنی.
آنگاه که بنده ای را ندیده می انگاری.
آنگاه که حتی گوشت را میبندی تا صدای خرد شدن
غرورش را نشنوی .
آنگاه که خدا را میبینی وبنده خدا را نادیده میگیری.
میخواهم بدانم دستت را به سوی کدام آسمان
دراز میکنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی.