خلوتی میخواهم...
تو باشی و من ...
تو سکوت کنی...
و من فقط گوش کنم
سلام به سایت خودتون خوش اومدید
شما میتونین با فعالیت در انجمن و با گرفتن
و جمع کردن لایک،مدیریت انجمن رو برعهده بگیرن
کاربر برتر ما در انجمن باشید
دل نوشته ها و مطالب عاشقانه خود را درلحظه های خوش من و توبه صورت رایگان منتشرکنید
شما عزیزان میتوانید عاشقانه های خودتون در لحظه های خوش من و تو به اسم خودتون بین هزاران بازدید کننده به اشتراک بگذارید!
برای ارسال نوشته های خود به لینک زیر مراجعه کنید
و بعد از نوشتن متن خود و ارسال آن مطالب شما کمتر از یک روز در صفحه نخست سایت قرار خواهدگرفت
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
9622 | 11098 | trevordialm |
![]() |
5 | 349 | morteza |
![]() |
1 | 507 | admin |
![]() |
1 | 280 | admin |
![]() |
1 | 495 | padash |
![]() |
1 | 492 | padash |
![]() |
0 | 439 | leili |
![]() |
0 | 428 | leili |
![]() |
0 | 433 | ziiba |
![]() |
0 | 557 | ziiba |
![]() |
0 | 460 | ziiba |
![]() |
0 | 410 | ziiba |
![]() |
0 | 360 | ziiba |
![]() |
0 | 365 | tiyana |
خلوتی میخواهم...
تو باشی و من ...
تو سکوت کنی...
و من فقط گوش کنم
هــیــچــوقـــت …
بــه خــاطـر هـیــچـکـس …
از ارزشـهــایــت دســت نـکـــش …
چـــون زمـــانـی کـه آن فــرد از تــو دســت بـکـشـــد ..
تــو مـی مـانــی و یـک “مــــن” بــی ارزش …
من عاقبت از اينجا خواهم رفت
پروانه اي که با شب مي رفت
اين فال را براي دلم ديد
ديري است
مثل ستاره ها چمدانم را
از شوق ماهيان و تنهايي خودم
پر کرده ام ولي
مهلت نمي دهند که مثل کبو تري
در شرم صبح پر بگشايم
با يک سبد ترانه و لبخند
خود را به کاروان برسانم
اما
من عاقبت از اينجا خواهم رفت
پروانه اي که با شب مي رفت
اين فال را براي دلم ديد.
گاهی دلم میخواهد. . .
دمپایی هایم را جا به جا بپوشم. . .
تا ببینم. . .
هنوز کسی حواسش به من هست یا نه. . .
برای دیدن بقیه به ادامه مطلب برو
مـــــن
به عشق تو صبح ها چشم باز میکنم
به عشق تو نفس میکشم
به عشق تو راه میـــــــروم
به عشق و با یاد تو شب ها به خواب میروم
به عشق تو زنـــــــده ام ...
مــــن
بی تــــو و عشـــــقت ..
هیــــــچـم .. هیــــــچ .. !!
مى خواهى بروى ؟
بهانه مى خواهى ؟
بگذار من بهانه را دستت دهم
برو و هرکس پرسید بگو :
لجوج بود ، همیشه سرسختانه عاشق بود
بگو فریاد مى کرد ، همه جا فریاد مى کرد که فقط مرا مى خواهد
بگو دروغ مى گفت ، مى گفت هرگز ناراحتم نکردى
بگو درگیر بود ، همیشه درگیر افسون نگاهم بود
بگو بی احساس بود ، به همه فریادها ، توهین ها و اخمهایم فقط لبخند میزد
بگو او نخواست
نخواست کسى جز من در دلش خانه کند . . .
ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﺻﯿﻒ ﺣﺎﻟﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﯾﮏ ﺟﻤﻠﻪ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ ...
ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﻢ ﺩﺭﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ...
فکرشو کن...
یه روزی داریم دست تو دست هم تو خیابون راه میریم...
بچه مونم تو بغلمونه...
اونایی که مارو میبینن میگن:
اینا بالاخره ازدواج کردن...
من تو را به غزلی تشبیه می کنم که برای درکش
نیاز به دانستن آرایه ها نیست
غزلی که شاعرش خودمم
و فلسفه اش با قلب و روحم عجین شده است
تعداد صفحات : 12
لحظه های خوش من و تو
بهترینا برای من و تو