ریوما خواست چیزی بگه که اون پسره که اسمش موموبود گت:ریوما ول کن من از شما عذر می خوام. دو تا چمدونی که داشتم صاف کردم و با لبخند ملیحی گفتم: عیبی نداره . چمدونم و ور داشتم بردم کنار که رد شن برن بعداز این که رفتن منم یه کم نگاشون کردم و رفتم.
پلاک 25 25 25 اهان یافتمت ای بزغاله سه ساعته دارم دنبال تو می گردم . زنگ و زدم و منتظر وایستادم تا یه نفر درو وا کنه . صدای عمو نانجیرو که داشت خمیازه می کشید می اومد که می گفت کیه؟
بقیه در ادامه مطلب