با صدای گوشی به خودم اومدم .
شایان اسمس داده بود برم پایین کیف سفید و قرمزمو برداشتم و رفتم پایین به مامانم گفتم دارم با دوستم میرم بیرون کفشای قرمز پاشنه بلندمو پوشیدم و منتظر اسانسور شدم .
ماشین سفید عروسکشو پارک کرده بود جلوی در و یه دستشم گذاشته بود زیر چونشو و خیره شده بود به در وای الهی چه قد خواستنی شده یه نفس عمیق کشیدم و با یه لبخند درو باز کردم .
تا دید من اومدم از عروسکش پیاده شد و با یه دسته گل اومد طرفم
بقیه در ادامه مطلب