خودشم متوجه نشد کی خوابش برد
محسن هم پریشون بود بی خواب بود
تو فکر دریا بود
پامیشد گوشه تخت می نشست کمی فکر میکرد
بعد دراز میکشید
آشفته خوابش برد
صبح زود دریا از خواب پاشد
صبحونه خورد منتظر محسن که بیاد با هم برن شرکت
ولی هرچی منتظر موند دید محسن نیومد
محسن دیر کرده بود رفته بود بیرون و هنوز پیداش نشده بود
بقیه در ادامه مطلب