لاهاز زبون دریا
......................
از در اتاقش بیرون اومدمو با سرعت به سمت اتاقم دیویدم.
درو محکم بستمو تکیه دادم بهش و دستمو روی قلبم گذاشتم
-وای خدای من!اینکه همون یارو بود که تو ابدار خونه دیدم و بعد کلی زبون درازی روش اب ریختم
بقیه در ادامه مطلب