گشت و آدرس شهرستان دریا رو یادداشت کرد فورا راه افتاد
بعد کلی رانندگی و خستگی به شهرستان دریا رسید.ناگهان نگاهش به خسرو افتاد
_سلام آقا ببخشید خونه زینب خانم کجاست؟
_نمیشناسم
-همون که نوه ای به اسم دریا داره
خسرو جا خورد و به خودش اومد .اخمی غلیظ کرد و گفت:
_چیکارشون داری؟؟
_من با دریا خانوم کار دارم
_مثلا چیکار؟؟؟
_باید با خودشون صحبت کنم
بقیه در ادامه مطلب