داستان درباره پنج تا دختره که داستان از زبون اونا نقل میشه و اونا تو یک شب دست به کاری میزنن که عواقبشو نمیدونن
_چیشده
_نمیدونم
_خیلی عجیبه
_حالا چیکار کنیم
_لعنتی
ترانه
_یاسی مطمئنی
یاسمین :اوهوم کی با منه
منو آنا با هم گفتیم من
یاسی:نازیلا هستی
نازی:مگه میشه نباشم
آلما یکوچولو میترسید ولی اونم راضی کردیم
_خو یاسی الان تو که بلدی ما به چی نیاز داریم
یاس:کاغذ و خودکار میزو کاسه با آب
تا اونا کارا رو انجام بدن من درباره خودمون بگم
من باران و خواهر دوقلوم آناهیتا و یاسمین و آلما در سن 19سالگی بسر میبریم آلما رفیقمه و یاسی دختر داییم و نازیلا دوسته صمیمیمه و 21سالشه
ما یه هفته ای میشه اوندین تو خونه مجردیه نازیلا و موندگار شدیم :)
نازیلا:هووووی ترانه کوجایی؟
_همینجا...
_آره جونه عمت
یه اخم کردم
نازی:خو شوخی کردم تران جونم
_اوکی
یه نگاه به ساعت کردم دیدم تازه دهه
_بروبچ میگم تازه دهه بزاریم برا دو سه شب
با این نظرم همه موافقت کردن
رفتم تلوزیونو روشن کردم زدم Pmc دیدم یه شعر از داریوشه خواستم بزنم شبکه بعدی دیدم نوشته بعدی امیر تتلوو
آخ موووون من عاشقه تتلوام
_بچه ها بعدی از تتلوعه بیاین
هرچهارتاشون با کله اومدن چون اونا هم مثه من عاشقشن
وآآای خوابم نمیبره تتلوعه میشه گفت یکی از غمگین ترین وشعراش
با این شعر یاده همه دردام میفتم
تتلو خوند تو خوبی همه بچه بازیا...
هعی یاده رضا افتادم که تازه باهاش قهر کردم سره بچه بازیه خودم خیلی ناراحت شدم
یاده عمم افتادم
یاده غزل ک هنو دنباله انتقامه و از همه بدتر دشمنیه ایمان
:(
وقای شعر تموم شد همه دپ بودیم بعدش چنتا شعره شاد اومد که خودم اول ازهمه بلند شدم و همه رو بلند کردم و بعدش رفتیم سراغه شام درست کردن
دیدم ساعت 12/5گفتم اون قضیه رو بهشون بگم
_بچه ها
آنا:بنال
_بیتربیت
آنا:از تو یاد گرفتم خو بگو
_ایمانو نزدیک دانشگاه چندروز پیش دیدم
چندلحظه کپ کردن و همه با هم میپرسیدن با کی بود...چیکار کرد...و...
_یکی یوی با فواد بود عادی بود ریلکس ولی من از تعجب داشتم میمردم
آنا:چیییییی؟با فواد
_آره
خلاصه تا دو نیم درباره اینکه از قبل برنامه ریزی شده بوده و... حرف میزدیم که یهو یاسی گفت:ترانه تو مطمئن شدی که تعقیبت نکردن
با ترس بهش نگا کردم
نازیلا :ترآآآآآآآآنه
_اکسکیوزمی لیدیز
آلما:بعدم اگه میدونستن دانشگاه کجاست خونه رو هم میدونستن
آنا:بریم احظاره روح
با موافقت همه رفتیم سراغه احظاره روح
یاس:بچه ها دستاتونو به هیچ وجه ول نکنید