رمان هواتو کردم|قسمت چهارم|sonia77
سلام دوستان این قسمت چهارم رمانمه...میشه گفت از این قسمت تازه داستان هیجانی میشه!!!وداستان اصلی شروع میشه...
اقای دکتر رضایی لطفا به اورژانس...اقای دکتر رضایی لطفا به اورژانس!...چشامو اروم اروم باز کردم...نور به چشماما میخورد و اذیتم میکرد...
دستامو مثل سایه بون بالایچشام نگه داشتم تا نور کمتری به چشام بخوره!در باصدای قیژی باز شد!
_خانومی؟؟؟؟بیداری؟؟؟
_اره سامیار بیدارم...بیا تو...
اروم در وبست وبایه پلاستیک وایساد بالای سرم!!!
_اینا چیه پسر خوب؟
_کمپوتو ابمیوه و یه سری خرت وپرت دیگه!!!(یه جوری رفتار میکنه انگار اومده ملاقات یه بیماری که تو ccuبستریه!والا به خدا!من اینقدر حالم خوب بود تو بخش راهم ندادن...الانم تو اورژانسم!)
_کی میریم؟
_کجا؟
بقیه در ادامه مطلب
اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !